هر سال میگی سال دیگه به خونه بر میگردی
سال دیگش به حرفای سال پیشمون میخندی
سالا دارن میرن و غربت نشینیم هر سال
پیر شدیم از این انتظار غصه و غم این تکرار
عیب نداره دلا هنوز تو سینه ها جونه
موی سفید و آینه صد تا شد و هنوزم
مرغ دلا پر میکشه به سوی آشیونه
تفلکی باور نداره عمر غریبی عمرش
تفلکی باور میکرد عمر سفر عمر اونه
بیخودی از برگشتن به خونه میخونه
....
سلام.چه وبلاگ قشنگ ولی ساکتی دارین!!
موفق باشید.به منم سربزنین/.
تفلکی با این ط هستش .منم همین مشکلو دارم شوهر خواهرم میگه اون توف لکیه .
سلام
.ب بسیار زیبایی داری و نوشته هات هم روح بخشند
بهم سر بزنی خوشحالم میکنی