بچه که بودم سرنوشت هیچ کدام از شخصیت های تاریخ به نظرم دردناک تر از سرنوشت نوح نمی آمد...به خاطر توفان که او را چهل رور در کشتی اش زندانی کرده بود...بعدها اغلب بیمار بودم و روزهای درازی را من نیز در کشتی می ماندم...آنگاه بود که دریافتم نوح نتوانسته بود هیچ گاه دنیا را به آن خوبی که از کشتی می دید ببیند...هر چند که تنگ و بسته بود و زمین در تاریکی فررفته...هر چند تنها... و چه بسا برای ابد تنها...
سلام! قصه ی دردناکیه. اما کاشکی یه جور دیگه بود. کاشکی همه یکی بودن اونقت اگه قرار بود کسی باشه می شد یکی بود و اگه قرار بود کسی نباشه می شد یکی نبود...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
بچه که بودم سرنوشت هیچ کدام از شخصیت های تاریخ به نظرم دردناک تر از سرنوشت نوح نمی آمد...به خاطر توفان که او را چهل رور در کشتی اش زندانی کرده بود...بعدها اغلب بیمار بودم و روزهای درازی را من نیز در کشتی می ماندم...آنگاه بود که دریافتم نوح نتوانسته بود هیچ گاه دنیا را به آن خوبی که از کشتی می دید ببیند...هر چند که تنگ و بسته بود و زمین در تاریکی فررفته...هر چند تنها...
و چه بسا برای ابد تنها...
سلام! قصه ی دردناکیه. اما کاشکی یه جور دیگه بود. کاشکی همه یکی بودن اونقت اگه قرار بود کسی باشه می شد یکی بود و اگه قرار بود کسی نباشه می شد یکی نبود...