همین امشب فقط ،امشب فقط....


یک خانم و یک آقا که سوار قطاری به مقصدی خیلی دور شده بودند، بعد از حرکت قطار متوجه شدند که در این کوپه درجه یک که تختخواب دار هم میباشد ، با هم تنها هستند و هیچ مسافر دیگری وارد کوپه نخواهد شد.

ساعتها سفر در سکوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتنی بافتن بود.

شب که وقت خواب رسید خانم تخت طبقه بالا و آقا تخت طبقه پایین را اشغال کردند. اما مدتی نگذشته بود که خانم از طبقه بالا، دولا شد و آقا را صدا زد و گفت: ببخشید! میشه یه لطفی در حق من بفرمایید؟

- خواهش میکنم!

- من خیلی سردمه. میشه از مهماندار قطار برای من یک پتوی اضافی بگیرید؟

- من یه پیشنهاد دارم!

- چه پیشنهادی؟

- فقط برای همین امشب، تصور کنیم که زن و شوهر هستیم.

زن ریزخندی کرد و با شیطنت گفت:

- چه اشکال داره ، موافقم!

- قبول؟

- قبول!

- خب، حالا مثل بچه آدم خودت پاشو ، برو از مهموندار پتو بگیر. من خوابم میآد. دیگه هم مزاحم من نشو

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:56 ب.ظ

salam . emruz ettefaghi didam neveshtehatuno . shayad kheiliha az in jur neveshteha be tasavvore in ke latife hastan bekhandano begzaran . amma man ham in matlab va ham matlabe ghomar ro khundam va be 2 nokteye zarif pey bordam.!!. movaffagh bashid .

الهه شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:43 ق.ظ

سلام هنوزم که .....امما همیشه برات ارزوی موفقعیت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد