یکی از جنبه های عدل خداوندی

آنست که شمشیر استدلال و تعقل را

به یکایک ما بخشیده است.

 

ما می توانیم از این سلاح

جهت انتخاب صحیح در برابر عمل اشتباه استفاده کنیم

و فرا تر از همه ی مشکلات

باقی بمانیم.

 

”خدایا !

ای خالق هستی!

‌نیک و بد مرا احاطه کرده است،

اما من به تمثال تو آفریده شده ام

و آزاد هستم که با نیروی اراده و تشخیص خود

انتخاب درست را انجام دهم.“


یک تصویر

نارو ... نارو ... نارو ...
کسی بهت نارو نزده ... سعی کن به خودت دروغ بگی خوب ؟
دروغ ... کسی هم بهت دروغ نمیگه ... چرا باید بهت دروغ بگن ؟
چرا ؟ چرا باید الکی بهت بگن که هیچی ات نیست ! چرا باید بهت
به دروغ بگن که هنوز زنده ای ...
تو حالت خوب میشه ... خوب ... اون خوابه مگه نه ؟ ... آره خوابه ..
اون که بهم دروغ نمیگه ...
اون که به خواهرش نمیگه برو بگو خوابم ...
مگه نه ؟ ... خودم شنیدم ... نه ! ... فقط یه اشتباه بود ...
لحن خجالت خواهرش چی ؟ د .. ر ... و ... غ ... ه
اگه ... خداکنه کسی که دوستش داره خودکشی نکنه ...
ک ... س .. ی که د ... و ..س ... ت ... ش داره ! نه تو !...
من زنده میمونم مگه نه ؟ آره زنده ! می ...مو... نی ...
من هیچی م نیست ... مامان من سالمم ...
بابا ! نگاه کن چه خوب نفس میکشم ... من خوبم ...
ریه هامم سالمه ... مگه نه ؟ ...
اون هنوز من رو دوست داره مگه نه ؟... هنوز عاشقمه ؟...
هنوزم اشکام دلشو بدرد میاره مگه نه ؟ هنوزم به چشام میگه
وحشی مگه نه ؟ میگه عین چشای گربه وحشی میمونه ...
هنوزم قربون صدقه ام میره مگه نه ؟ بازم باهم عاشقی میکنیم
مگه نه ؟ بازم ...

نی لبک امشب تویی آن یاربی پروای من
نی لبک امشب تویی آن مونس تنهای من

نی لبک امشب دلم غمگین ترازهرشب شده
ناله ام امشب بسی با اشک من تزیین شده

نی لبک امشب حضورتودراینجامرهم است
زخمهای کهنه ام را یاد ایام غم است

نی لبک روح مرا امشب به بادی برده اند
نی لبک روح مرا برای عشق بازی برده اند

نی لبک جان من امشب بسی اتش گرفت
ذره های جانم از این نا آشنایی گر گرفت

نی لبک امشب بسی جانم به یغمارفته است
نی لبک بی توبسی این جان من پژمرده است